♥ مطالب ادبی .!.!.!.!. مطالب مذهبی ♥
سر سبز دل از شاخه بریدم، تو چه کردی؟
افتادم و بر خاک رسیدم، تو چه کردی؟
من شور و شر موج و تو سر سختی ساحل
روزی که به سوی تو دویدم، تو چه کردی؟
هر کس به تو از شوق فرستاد پیامی
من قاصد خود بودم و دیدم تو چه کردی
مغرور، ولی دست به دامان رقیبان
رسوا شدم و طعنه شنیدم، تو چه کردی؟
«تنهایی و رسوایی» ، «بی مهری و آزار»
ای عشق، ببین من چه کشیدم تو چه کردی
فاضل نظری
اين چيست که چون دلهره افتاده به جانم
حال همه خوب است، من اما نگرانم
در فکر تو بستم چمدان را و همين فکر
مثل خوره افتاده به جانم که بمانم
چيزي که ميان من و تو نيست غريبي ست
صد بار تو را ديده ام اي غم به گمانم؟!
انگار که يک کوه سفر کرده از اين دشت
اينقدر که خالي شده بعد از تو جهانم
از سايه سنگين تو من کمترم آيا....؟!
بگذار به دنبال تو خود را بکشانم
اي عشق...! مرا بيشتر از پيش بميران
آنقدر که تا ديدن او زنده بمانم.
فاضل نظري